هله ای نگاریگانه ای که دم ازولای تو میزنم/بهمان نفس که توداده ایم،نفس ازبرای تومیزنم
«...ولهاجلال لیس فوق جلالها الاجلال الله جلّ جلاله ولها نوال لیس فوق نوالها الانوال الله عمّ نواله»
و فاطمه سلام الله علیها را جلال و جبروت و عظمتی است كه در ورای او، هیچ جلالی نیست، مگر جلال خداوند جل جلاله و هم او را بخشش و عطا و كرمی است كه در ورای او هیچ نوال و كرامتی نیست، مگر نوال خداوندعم نواله....
آسمان، این شبها كه میرسد، عجیب بی قراری می كند و زمین، داغ دلش تازه می شود و زخم شرمش، سر باز می كند.
ملكوتیان حق دارند سر بر دیوار عرش بگذارند و های های گریه كنند.
ماه حق دارد كه گوشه اختفا را بر گریه اختیار كند و ستارگان چه كنند، اگر سر بر شانه یكدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند.
آن شهر نمیدانم آن روز به چه قدرتی بر پای ایستاده بود. آن مدینه چه مدینه ای بود كه چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشكست. آن چه کوچه ای بود كه سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد. آن چه خاكی بود كه به خود جرأت داد، بر روی چادر فاطمه بنشیند؟
چرا مدینه ویران نشد؟ چرا آسمان در خود نپیچید؟ چرا بغض زمین نتركید؟ چرا عالم فرو نریخت؟
گفته اند در عاشورا وقتی زخم در جان خورشید نشست و زمین، پیكر مبارك حسین را بر خویش قطعه قطعه دید، به لرزه درآمد و آسمان تیره و تار شد و غبار خشم خداوند از جای جنبید.
در آنجا امام سجاد دست بر زمین كوفت و زمین را به آرامش خواند، سر به آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سكوت كرد.
آسمان و زمین هر دو، تنها در اجابت فرمان امام خویش آرام گرفتند، دندان بر جگر نهادند، خون به لب آوردند، ولی دم نزدند. مویه كردند، ولی فغان نكردند. در خویش شكستند و گریستند، اما ضجه نزدند.
چه رازی بود در بین کوچه بنی هاشم، بین در و دیوار، كه خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین، متلاشی نگشت؟ آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود؟
مگر نه زهرا، والاترین محبوبه خداوند بود و خدا به بهانه وصلتش فرموده بود: «احبّ النساء الی».
..
مگر نه فاطمه، محور كسا بود و بقیه وابستگان او؟ پیامبر پدر او بود و علی، همسر او و حسنین فرزندان او ؟ سلام لله علیهم اجمعین «هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها».
مگر نه رضای خداوند در گرو رضایت مرضیه بود و غضب خداوند در گرو خشم او؟ مگر نه صدیقه كبری راز آفرینش زن بود و بهانه خلقت ؟ مگر نه فاطمه شبیه ترین بود به رسول خدا؟ «ما رأیت احداً كان اشبه كلاماً و حدیثاً من فاطمة برسول الله صلی الله علیه وآله و سلم».
مگر نه فاطمه، پاره جگر پیامبر بود و عزیز مسلم خداوند جل و علا؟ مگر نه... .
چه رازی بود كه آن کوچه و خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین متلاشی نگشت؟
آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود؟
كسی هست در خانه فاطمه پس از او كه شاید این راز سر به مهر، به دست های او گشوده شود؛ او امام حسن، محرم اسرار فاطمه است. از او بپرسید، شاید پاسخ بگوید....
