............

سلام...

دلم گرفته.. خواستم درد و دل کنم اما اهل نوشتن نیستم..

فقط میگم خیلی سخت ادم یه گروهی رو نگاه کنه که دارن میرن اما خودش لیاقت نداشته که همراه اونا باشه....

 ( ببخشید که عامیانه و خیلی بد نوشتم )

حس درونی

دنيا جز بازيچه كودكان و هوسرانی بیخردان هيچ نيست و همانا سرای ديگر، اهل تقوی را نيكوتر است. آيا تعقل در اين گفتار نمی‌كنيد؟ «سورة انعام، آية 32»

تازگيها به اين فكر كرديد كه چقدر زمان زود می‌گذرد؟ اتفاقی كه چند روز پيش افتاده، به نظرتان همين ديروز می‌آيد؟! و خلاصه اينكه سرعت گذر زمان خيلی بيشتر از آن چيزيست كه انتظارش را داريم!.

هيچ میدانيد افزايش سرعت گردش زمين بدور خودش و بدور خورشيد يكی از نشانه‌ها و علائم «ظهور» است؟!

...مدتی بود كه هر روزم را با اين افكار سپری می‌كردم تا اينكه بالاخره حضورش را در كنار خودم دريافتم و حسش كردم. هرجاكه هستم و در هرحالتی، موج صدايی را از طرف «او» دريافت می‌كنم كه سرشار از گرما، لطافت و نور است. من از كنار آدم‌ها رد می‌شوم و بوضوح آنرا می‌بينم، حس میكنم و صدايش را می‌شنوم،آيا ديگران با بی‌اعتنايی می‌گذرند؟! احساسی مثل دلشوره و اضطراب دارم ولی بسيار برايم لذت‌بخش است و... منتظرم. منتظر كسيكه خيلی دوستش دارم و خدا را شكر می‌كنم كه اين شخص، زمينی و از جنس خودمان نيست!

صداييكه ميشنوم در من حس سبكبالی و فراغت از دنيا و رهايی ايجاد كرده و توانسته‌ام وابستگی‌های دنيوی‌ام را براحتی كنار بگذارم. گويی دوباره، از نوع ديگری متولد شده‌ام و متحيرم از آدمها كه چرا فراموش كرده‌اند و از ياد برده‌اند كه «او» قرار است بزودی «ظهور» كند و دنيايی بسازد پر از آرامش و ايمان. ايمان به تنها آفريننده‌ای كه – انگار او را هم از ياد برده‌ايم- ...

دلم ميخواست ميتوانستم اين حس زيبا را با همه كسانيكه دوستشان دارم سهيم شوم. برای همين دست به قلم شدم. باور كنيد هر وقت كه رو به قبله می‌ايستم و سلامش می‌دهم، فوراً پاسخش را دريافت می‌كنم و دست گرمش را در دستم حس می‌كنم. میدانم و ايمان دارم كه هست و می‌توانيم هرجا و هر وقت كه اراده كنيم از وجودش لبريز شويم و از او كمك بخواهيم. كافيست باور كنيم و از ته دل صدايش كنيم. بهش فكر كنيد!.

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش                    زده ام فالی و فرياد رسی می آيد