:: نقـش تاریخیـــه احمقـــها در هدایـــت بشریـــت

گوینداسکندرقبل ازحمله به ایران درمانده ومستأصل بود.ازخود میپرسید که چگونه بایدبرمردمی که ازمردم من بیشترمیفهمندحکومت کنم؟
یکی ازمشاوران میگوید: کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور ده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند.
ظاهراً یکی دیگر از مشاوران پاسخ میدهد: « نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار.
بیسوادها و نفهمها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت.
فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...»

تذکر 1 : این روایت به اشکال دیگری نیز در تاریخ ذکر شده ولی مفهوم و موضوع و نتیجه گیریه همه آنها و همچنین عملکرد اسکندرخان در همه آنها به یک شکل است که این مساله صحت و سقم این روایت تاریخی را تایید میکند.

تذکر 2 : عکس تزیینی است...

:: تــــــــــاریخچــــــــــه بنــــــــــــــــــای کعبــــــــــــــــــــــــه

کعبه یا بیت العتیق بنایی درمیان مسجدالحرام درشهر مکه وکشور عربستان واقع است که مقدس‌ترین مکان دین مبین اسلام محسوب محسوب شده، قبله‌گاه عاشقان و شیفتگان معبود است.

ساختــــــــــار کعبــــــــــــه
کعبه بنایی مکعبی شکل است از سنگهای سیاه و سخت. این سنگها که ازسال 1040 قمری تا به امروز برجای مانده، از کوه‌های مکه به ویژه جبل الکعبه در محله شُبَیکه گرفته شده است.
سنگها اندازه‌های مختلف دارند بطوریکه بزرگترین آنها با طول و عرض و ارتفاع 190، 50 و 28 سانتیمتر و کوچکترین آنها با طول و عرض 50 و 40 سانتیمتر است.
چهار زاویه کعبه به چهار «رکن» شهرت دارد، هرگاه واژه رکن بدون پسوند بکار رود مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آنست. مسیر طواف از رکن حجرالاسود آغاز میشود سپس به رکن عراقی میرسد، پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالاسود میرسد.
ادامه مطلب...
ادامه نوشته

بگذار بريزد اين اشک..

« بقيـع » ، مزرعه غم و کشتزار اندوه است.
درختى که در اين غريب آباد مى رويد، ريشه در مظلوميّتى هزار و چهارصد ساله دارد.
اينجا ديگر بايد عنان را به دستِ «دل» سپرد،
اينجا بايد دل را در چشمه «اشک» شستشو داد،
دل، در سايه اشک است که نرم مى شود و آرام مى گيرد.
تنها اشک ديده، زخم دل را تسکين مى‏دهد،
بگذار ببارد اين چشم،
بگذار بريزد اين اشک،
«مدينـه»، همچنان مظلوم است و ... « بقيـع » مظلومتر!
«اهل بيت» همچنان غريبند و ... پيروانشان، غريبتر!
اين «سَنَد»، سالهاست که به گواهى ايستاده است و روشنتر از هر استدلال و گوياتر از هر کتاب و دليل، برهان مظلوميّت هاى جبهه حقّ است.
هنگام ورود به خاک بقيع، کفشهايت را که درمى آورى و پايت خاک اين مزار را لمس مى کند، دلت هم مى شکند.
قبور بی ‏سايبان مانده در برابر آفتاب، داغت را تازه مى‏کند و بر غمى کهن و ديرين، اشک مى ريزى و بغض مانده در گلو را در هواى بقيع، رها مى‏کنى.
رنجنامه نانوشته شيعه، بر خاک و سنگ اين مزار، گوياتر از هر زمان است.
يک طرف جمعى به دعاى توسّل مشغولند و زمزمه کنان،
طرف ديگر، دلهايى با آهنگ نوحه و مرثيه، به عمق مظلوميّت « آل اللّه‏»، راه مى‏ یابند و می ‏گريند.
دلها، به خاک بوسى اين چهار امام معصوم ـ ع ـ آمده ‏اند.
عدّه‏اى نيز، در پى قبر گمشده زهرايند.
و در کنارى، کسى آرام آرام، اشک مى ريزد و «زيارت جامعه» مى خواند.
و ... هوا، هواى عطر انگيز و روحانىِ «حال» است!
اينجا، اشکها سخن مى‏ گويند.
«حال»، گوياتر از «قال» است.
سکوتِ زبان را هم زلال اشک، جبران مى‏کند.
چشمهاى اشکبار، ترجمانِ دلهاى داغدار و بی ‏قرار است.
حرفى هم که نزنى،
کلامى و سلامى هم که نگويى،
چشمها و قطرات جارى اشک، هم روضه خوان مجلس است، هم گريه کنِ محفل!
لازم نيست کسى مرثيه بخواند،
بقيـع، خودش «مرثيه مجسّم» است.
درب هاى بقيع را مى‏بندند،
جز ساعاتى محدود از روز، که گشوده است.
بگذار دربها را ببندند، پنجره هاى دل که گشوده به اين کانون روشنايى است!
دريچه ‏هاى قلب زائر، از پشت در و ديوار هم، از اين خورشيد هاى خفته بر خاک، نور مى‏گيرد.
دل را کجا می ‏توان بُرد؟ جز کنار قبور بقيع؟
زائر مشتاق، مردّد است.
نمى داند که اشک شوق بريزد از اين ديدار،
يا سرشک غم ببارد از اين غربت!
راستى، گناه ما جز «عشق» چيست؟
اگر در سوگتـان دل گشـت غمناک         اگــر از داغتـــان شـد ديــده نمنـــــاک 
گواه عشقِ ما اين «ديده» و «دل»         رساند «اشک» و «غـم» ما را به‏منزل

شیعیان یمن، زیدی یا اثنی عشری؟

کشور يمن در جنوبي ترين منطقه شبه جزيره عربستان قرار دارد و سرزميني است سبز و خرم. از لحاظ مذهبي حدود 45 درصد جمعيت يمن را پيروان مکتب زيديه تشکيل مي دهند در حاليکه اهل سنت که اغلب شافعي مذهبند 53 درصد و درصد اندکي هم اسماعيليه هستند.
يمني ها اسلام خود را مديون حضرت علي(ع) مي دانند چراکه نخستين بار پيامبراعظم(ص) حضرت علي(ع) و چند نفر ديگر از صحابه را براي تبليغ اسلام به يمن فرستادند.
نکته جالب توجه اينکه از جمعيت 20 میليوني يمن حدود 5 میليون از سادات و ذريه پيامبر بوده که %90 آنها سادات حسني و بقيه سادات حسيني اند.
زيديه به تفكري گفته مي‎شود كه پيروان آن پس از شهادت امام حسين(ع) امامت علي‎بن حسين‎بن علي را نپذيرفتند و امامت فرزند ايشان "زيد " را پذيرفتند.
شيخ مفيد در تعريف زيديه مي‎گويد: زيديه به امامت علي، حسن، حسين و  زيد بن علي قائل هستند و نيز امامت هر فاطمي را كه عادل و اهل علم و شجاع باشد، مي‎پذيرند.
زيد در سال 122 هجري قمري به خون‎خواهي شهداي كربلا، عليه حكومت وقت يعني هشام بن عبدالملك اموي قيام كرد و سرانجام كشته شد. اين در حالي است كه زيد خود را هيچ‎گاه امام نمي‎دانست، اما به‎دليل عقايد خاص، پيروانش وي را امام مي‎دانستند و در قيام وي نيز شركت كردند.

عقايد زيديه كه بيشتر گروه‎هاي زيدي هنوز هم به آن اعتقاد دارند، عبارت است از:
1- قيام عليه حاكمان ظالم در هر شرايطي واجب است؛
2- لازم نيست كه امام حتما ً از علم غيب آگاه باشد!
3- عصمت لازمه امامت نيست!

:: ادامه مطلب ::

ادامه نوشته

تا یـار که را خواهد و میلش به که باشد؟

هو الهادی

بشربن حارث که معروف به حافیست از بزرگان صوفیه متقدم و از زهاد معروف و علمای حدیث است که در دهکده ای نزدیک شهر مرو در سال (150 یا 152 هجری قمری) بدنیا آمد ولی بعدا درشهر بغداد ساکن شد.در اوایل عمرش بسیار به لهو و لعب و بطالت مشغول بود. او همزمان با امام هفتم شیعیان امام کاظم علیه السلام بود. روزی امام از جلوی خانه بشر میگذشت، آواز غنا و سازی شنید و کنیزکی بر در خانه دید، حضرت سؤال کرد که ای کنیز، صاحب تو آزاد است یا بنده؟ کنیز گفت آزاد است. حضرت فرمودند: راست گفتی که اگر بنده بود بندگی خدا میکرد. بعد از آن کنیز درون خانه رفت و ماجرا را برای بشر گفت. بشر از آن کلام هدایت، متنبه شده، پای برهنه از خانه بیرون دوید و بدنبال امام رفت. همینکه به حضرت رسید، خود را به قدمهای حضرت انداخت بشر دست امام موسي عليه السلام را بوسيد و گونه هاي خود را بر خاک ماليد در حاليکه گريه ميکرد و ميگفت:

 بلا عبدٌ ... بلا عبدٌ ...

او همیشه پای برهنه بود تا از این دنیا رحلت کرد. از همین رو بود که به او بشر حافی یعنی(بشر پابرهنه) میگفتند.

روزی از او سوال شد که چرا کفش به پا نمیکنی؟ گفت: آنروز که آشتی کردم، کفش به پا نداشتم و اکنون شرم دارم که کفش بپاکنم و ضمنا خداوند میفرماید:زمین را بساط شما گردانیدم، بر بساط بزرگان و شاهان، با کفش رفتن، ادب نیست.

خداونـد تمام فریبـها و مکرشان را به خودشان بازمیـگردانـد

هو المُبَيِّن
از این قبیل تناقضها در تاریخ و کتب اهل سنت بسیار است در اینجا به مطلبی هرچند کوچک راجع به خلیفه سوم اهل سنت (عثمان)که برگرفته از تاریخ اهل سنت است میپردازیم...

زمانیکه ازدانشمندان اهل سنت بپرسی: خلیفه مسلمانان(عثمان)چگونه کشته شد؟باسخ خواهند داد! مصریهای کافر او را به قتل رساندند و همه ماجرا را با دو جمله تمام میکنند.
واما... قاتلین درجه اول عثمان(لعنةالله)خود صحابه بودند که در پیشاپیش آنها عایشه قرارداشته وی همه جا مردم را به کشتن عثمان فرا میخواند و خون او را مباح میدانست و میگفت(این پیر خرفت را بکشیدکه کافر شده است)(۱) همچنین طلحه و زبیر و محمد بن ابوبکرو دیگر صحابه معروف را ملاحظه میکنیم که عثمان را محاصره و از رسیدن آب به او جلوگیری کردند تا وی را به استعفا مجبورنمایند و طبق گفته مورخان همین صحابه بودند که از دفن جسد عثمان در قبرستان مسلمانان جلوگیری کردندو او را بدون غسل و کفن در "حش کوکب" (گورستان یهودیان) به خاک سپردند.

تاریخ طبری.ج۱.ص۴۰۷ "تاریخ ابن اثیر.ج۳.ص۲۰۶"ابن منظور.لسان العرب.ج۱۴.ص۱۸۳۴"زبیدی تاج العروس<ج۸.ص۱۴۱"محمدبن عبد ربه.عقدالفرید.ج۴.ص۲۹۰.

"صحت روابط اجتماعی و تاثیر آن در حکومت"... با نگاهی بر عاشورا

این متن برگی مستند از تاریخ است و بیان علتی از علل متعدد وقوع واقعه عاشوراست. این علت از علل اصلی رخداد عاشوراست و وقوع بسیاری از فجایع عاشورا، با موضوعیت همین بخش از تاریخ است... بدانیم که اگر چشمهایمان را ببندیم، این رخداد بزودی در جامعه ما نیز فراگیر خواهد شد و حال آنکه اینهمه خونریزی در عالم و بی تفاوتیها نسبت به آن و حتی دامن زدن بر آن از نشانه های موضوعیست که در این مجال آمده است. آنهایی که درپی گسترش آزادیها از نوع غربی آن هستند، حتما این مطلب را بخوانند. البته به این متن از زوایای دیگری هم میتوان نگریست، که بعهده خواننده میسپاریم ...به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید...

ادامه نوشته

زنگينامه حضرت عبدالعظيم حسني (2)

زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت عليهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندين بار مزار حضرت امام حسين عليه السّلام را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.
سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، درچينن دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .
 
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّه الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
ادامه دارد...

وهابیت!

"همانا آغاز پیدایش فتنه ها  پیروی ازهوسها وآئینهای اختراعیست که منجر به مخالفت با کتاب خدا میگرددوبراساس آنهابرخلاف آئین الهی مردانی برگرده مردانی دیگرحکومتی باطل پیدامیکنند.."نهج البلاغه
سلام خدمت دوستان عزیز امروز قصد دارم قسمتی از کتاب چکیده اندیشه های دکتر محمدتیجانی تونسی با عنوان وهابیت رو تقدیمتون کنم سعی میکنم حتی المقدورقسمتهای مفیدکتاب رو طی چندروز آینده توی سایت بیارم.سرگذشت این عالم بزرگ برام خیلی جالب بود ایشون در ابتدا سنی بودند و با سفر حج عمره در عربستان به وهابیت علاقمندمیشن وطبق گفته های خودشون آرزو میکردن که همه مسلمانان این عقیده راداشته باشند .....او درسفری بایک شیعه عراقی آشنا میشود و با مسافرت به عراق به مذهب تشیع متمایل میگردد آنگاه کتابهایی از سرگذشت خود گرفته تابررسی آئینهای هردو مذهب براساس آیات قرآن و روایات واخباری که اهل سنت آنرا نقل کرده اند به رشته تحریر در می آورد.اگر مایل بودید نام کتابهاشون رو در اختیارتون میذارم...
وهابیت
: عقاید آنها: وهابیون توسل به پیامبر و اهل بیتش تبرک به آثارشان و نیز زیارت قبورشان را تحریم کرده. مرتکب چنین عملی را کافر ومشرک میدانند آنها با این عقاید افراطی خویش نه تنها با شیعه بلکه با مسلمانان سراسر دنیا مخالفت می نمایند.
تشابه وهابیون به خوارج: افکار و عقاید وهابیون ما را به یاد خوارج می اندازد زیرا آنها خطاب به علی میگفتند: "حکم از آن تونیست بلکه ازآن خداست." آن حضرت هم در جواب می فرمود:" این کلمه حقیست که از آن باطلی را قصد دارند"یعنی درست است که حکم فقط حکم خداست اما آنها میخواهند نتیجه بگیرند که : حکومت برای تو نیست...در حالیکه قرآن کریم آیات فراوانی درباره حکومت انبیا وصالحان دارد مثلا خطاب به پیامبر میفرماید:"و ان حکمت فاحکم بینکم بالقسط" یعنی اگر حکم کردی پس میانشان با عدالت حکم نما "
سوره مائده آیه 42 .بنابر این انبیا و جانشینان آنها حاکمیت اجرایی دارند.وهابیون نیز شعارشان اینست که "قل انما ادعواربی و لا اشرک به احدا"یعنی بگو که من تنها پروردگارم را می خوانم و کسی را شریک او قرار نمیدهم .سوره جن آیه 20. بنا بر این توسل جستن به خداوند متعال توسط پیامبر و ائمه را تحریم میکنند و آنرا شرک میدانند غافل از اینکه توسل کننده به آنها اعتقادش این نیست که آن حضرات نفع یا ضرر میرسانند همچنین که مشرکین چنین اعتقادی در مورد خدایان خویش داشتند بلکه معتقدند همه چیز در دست خداست او یکیست و شریکی ندارد ما از اولیای او که آبرومندان درگاهش هستند تقاضا میکنیم که برای ما نزد خدا دعا کنند و ازاوچیز بخواهندپس چقدرفاصله است میان شرک و توسل؟وچقدر وحدت است میان خوارج و وهابیت؟
خوارج گفتند: "داوری جزبرای خدا نیست." وهابیت میگوید: "توسلی جز به خدا روا نیست." خوارج گفتند: " حکم ازآن تونیست ای علی."و وهابیت میگوید: "وسیله ای برای تونیست ای محمد..."
....

تاريخ «آل سعود» و روابط آن با «آل يهود»

نويسنده اين کتاب که تلاش داشته هيچ بخشي از جوانب و اقدامات «آل سعود» را از قلم نيندازد، در ادامه به جنايت و قتل‌عام‌هاي اين خاندان عليه قبايل عربستاني مي‌پردازد و براي اثبات گفته خود از برخي تصاوير و عکس‌ هاي تاريخي که گوياي واقعيت امر بوده، استفاده مي‌کند.
بررسي تاريخ آل‌سعود از برخي ارتباطات پنهاني سران اين خاندان قدرتمند با يهوديان حكايت دارد.
کتاب «تاريخ آل‌سعود» در دهه‌هاي هفتاد ميلادي قرن گذشته توسط «ناصر السعيد»، نويسنده سرشناس عربستاني به نوشته تحرير درآمد. وي به رغم اقامت خارج از عربستان سعودي، اما پس از چاپ و منتشر کردن اين کتاب، با حمايت مالي مستقيم خاندان سلطنتي آل سعود، به دست مزدوران آل سعود ترور شد و جان باخت. ناصر السعيد در کتاب هزار و چهل صفحه‌اي خود، به بررسي جوانب گوناگون تک تک اعضاي خاندان آل سعود از نظر فساد و انحرافات اخلاقي پرداخته و در کنار آن نيز با تحقيق و پژوهش کامل، تلاش کرده يهودي بودن اين خاندان را اثبات كند.
ادامه نوشته

روح خدا به خدا پيوست



شماره شناسنامه: 2744

 تاریخ تولد: 1279 شمسی در خمین

اما در واقع 18 جمادی‏الثانی 1320 هجری قمری مطابق 30 شهریور 1281 شمسی است. 

نام: روح الله

نام خانوادگی: مصطفوی

نام پدر: آقا مصطفی

نام مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانساری)

محل صدور: در گلپایگان به وسیله صفری‏نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان.


نام عیال (همسر) اینجانب: خانم خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران است، ایشان متولد 1292 شمسی، صبیه (دختر) حضرت آقای  حاج میرزا محمد ثقفی طهرانی هستند.

تاریخ ازدواج: 1308

فرزندان:

مصطفی، متولد: 1309 شمسی،

احمد، متولد: 1324

دختران به ترتیب سن:

صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده  و لطيفه.

پسرم! نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشكیل حكومت شاهد گسستن از حق؛ میزان در اعمال انگیزه‌های انها است.

پسرم! از زیر بار مسئولیت  انسانی كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مكن كه تاخت و تاز شیطان در این میدان كمتر از میدان تا خت و تاز در بین مسئولین و دست اندر كاران نیست.

پسرم! سوره حشر را مطالعه كن كه گنجینه‌هایی از معارف و تربیت در آن هست و ارزش دارد كه انسان یك عمر در آنها تفكر كند و از آنها به مدد الهی توشه بردارد.

پسرم! چه خوب است به خود تلقین كنی و به باور خود بیاوری یك واقعیت را؛ كه مدح  مداحان و ثناجویان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند و از تذهیب اخلاق و نفس دور‌تر سازد.

پسرم! گناهان را هر چند كوچك به نظرت باشند  سبك مشمار (انظر الی من عصیت) و با این نظر همه گناهان بزرگ و كبیره است.

پسرم! هیچگاه به دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد؛ مباش كه حب دنیا ‌گر چه حلالش باشد، راس همه خطایا است، چرا كه خود حجاب بزرگی است و انسان  را ناچار به دنیای حرام می‌كند.

تو جوانی و با قدرت جوانی كه حق داده است،  می‌توانی اولین قدم  انحراف را  قطع كنی و نگذاری به قدم‌های دیگر كشیده شوی كه هر قدمی،  قدم‌هایی در پی ‌دارد  و هر گناهی - گرچه كوچك - به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان‌ را  می‌كشد به طوری كه گناهان  بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز ‌آید بلكه  گاهی اشخاص به ارتكاب بعضی كبائر به یكدیگر فخر می‌كنند




۱۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ صدوق - پاسدار حریم مهدویت

بنام آنکه نامش آرام بخش دلهاست

ضمن گرامیداشت روز بزرگداشت شیخ صدوق بی مناسبت نیست به شرح حال وی که یکی از بزرگترین مرزبانان حماسه جاوید و خدمتگزاران مکتب اهل بیت (ع ) و شاخص ترین دانشمندان جهان اسلام که عمر خود را در راه خدمت به فقه و حدیث شیعه و پاسداری از فرهنگ مهدویت صرف کرد، بپردازیم.

پس از گذشت 10 قرن از وفات این محدث بزرگ , برکات آثار و خدماتش باعث شده تا 15 اردیبهشت را به عنوان روز بزرگداشت شیخ صدوق نامگذاری کنند. نگاهی گذرا داریم به زندگانی پربرکت صاحب یکی از بزرگترین کتب معارفی شیعه بیندازیم و درباره خدمات وی به آستان مقدس امام زمان (عج ) خوشه ای برچینیم .
شیخ صدوق رحمت الله علیه یکی از برجسته ترین چهره های درخشان علم و فضیلت است که نزدیک به عصر زندگانی ائمه علیهم السلام می زیست و با جمع آوری روایات اهل البیت (ع ) و تالیف دهها کتاب نفیس و گرانبها , خدمات ارزنده و کم نظیری به اسلام و تشیع نمود.

آشنایی با زندگانی چنین شخصیتی که زحمات طاقت فرسا و خدمات بی وقفه اش , حیات معارف تشیع و احکام شریعت نبوی را بیمه کرد , می تواند برای ملت ما بویژه نسل جوان , آگاهی بخش , امیدآفرین و زندگی ساز باشد.

زندگینامه شیخ صدوق

محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی مشهور به « شیخ صدوق » در سالهای 306 یا 307 هجری قمری در خاندان علم و تقوی در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش علی بن حسین بن موسی بن بابویه از علما و فقهای بزرگ زمان خود بود ...



ادامه نوشته