مراقب باشيم...

از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمیزند...
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران میشود....
این معما برایم بود تا وقتیکه بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این‏ قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هرکسی و هرچیزی تا وقتیکه ساکن‏ است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تجلیل است.
اما همینکه براه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه‏ سنگ است که بطرف او پرتاب میشود... و این نشانه یک جامعه مرده است...
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قایلست که : متکلم هستند نه‏ ساکت، متحرکند نه ساکن، باخبرترند نه بی‏خبرتر. (استاد شهيد مطهری)
ما چه كاره ايم؟ آيا ما هم از آن دسته از افراد هستيم كه به قطار سنگ ميزنيم؟

امــام آمــد!

بای ذنب قتلت؟

يكي در ايام كريسمس شاد و خندان                      

    

                                                                          و ديگری در كنار خانه ويران شده!!!!

اين همان حقوق بشر است كه همه از آن ميگويند.

يا صاحب الزمان ياريشان كن، مولا!

گريه بر امام حسين عليه السلام

آقا من يه سول دارم كه دلم ميخوام جواب دوستان رو دربارش بدونم:

گريه ما بر امام حسين عليه السلام براي چيست؟

دیشب بیمه مولا شدیم

با اتفاقهایی که دیشب برای بعضیها افتاد و ازخطر جانی نجات پیداکردند باورم قویتر شد که بخاطر تلاشهایی که همه دوستان در برگزاری جشن غدیر انجام دادند که همگی با خلوص نیت بود مولایمان بیمه امان کرده است و بقول دوستی باید مواظب باشیم از این بیمه بیرون نیاییم.دوستان ما همگی دیشب بیمه شدیم. یاعلی گفتیم و او ندای لبیک برایمان سر داد. عید غدیر را به ساحت مقدس امام زمانمان روحی فداه و همگی اساتید و دوستان تبریک می گویم.

میلاد امام هادی مبارک...

ميلاد با سعادت امام و پيشوايمان حضرت هادی عليه السلام بر امام زمان عليه السلام و اساتيد گرانقدر و دوستان عزيز و همراهان هميشگی اين وبلاگ مبارك باد.

و عرفه آمد....بندگان بیایید

1- امام سجاد‌ علیه‌السلام فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم كه حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان بر ملائكه افتخار می‌كند و می‌فرماید: اینان بندگان من هستند كه از راههای دور و نزدیك با مشكلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذّتها را بر خود حرام كرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیده و این چنین با چهره‌های غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلّت می‌كنند. اینك به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه ملائكه‌‌ حق به اذن خداوند بر دلها و اسرار نهان آنها آگاه می‌شوند

2- صحراى عرفات كالبد و جسم امام حسین علیه السلام روح آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن كه به اهل موقف عرفات نظر لطف كند، به زائران قبر پاك حسین علیه السلام (4) نظر رحمت مى‏افكند.

لينك زير مناجات زيبايي است. آن را دانلود كنيد.

http://www.ghadir.ca/multimedia/other/arafeh.wmv

با حاجيان شريك شويد!

دوستان ماه ذيحجه از امروز شروع شد. يكی از اعمال اين ماه كه برايم جالب بود بشرح زير است:
در تمام شبهای اين دهه، بين نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز و در هر رکعت بعد از حمد يکبار آيه

"وَ واعَدنا مُوسي ثَلاثينَ لَيلَةً وَ اَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ اَربَعينَ لَيلَةً وَ قالَ مُوسي لأَخيهِ هارونَ
اخلُفني في قَومي وَ اَصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبيلَ المُفسدِين" خوانده مي شود.

 کسيکه اين نماز را بخواند با ثواب حاجيان شريک ميشود.

عصمت حضرت يوسف

هفته گذشته در سريال حضرت يوسف(ع) که از شبکه يک سيما پخش شد، به موضوعي اشاره شد که هم ترجمه نادرست از آيه قرآن بود و هم عصمت جناب يوسف را مخدوش نمود.
داستان در سريال به اين شکل بيان شد که دو زنداني خوابشان را براي تعبير به يوسف(ع) عرضه داشتند که حضرت يوسف به يکي از آنها ميگويد تعبير خواب تو اينست که تو نجات پيدا ميکني و ساقي شاه میشوي. سپس میگويد وقتي نجات پيدا کردي در دربار شاه يادي از من بکن، شايد باعث آزادي من شود و سريال به اينگونه ادامه پيدا مي‌کند که چون يوسف با تمسک به ديگران از ياد خداوند غافل شد، دوران زنداني او هفت سال طول کشيد و يوسف بارها خود را سرزنش کرد که چرا من غافل شدم من اشتباه کردم.

به ادامه مطلب رجوع نماييد....
ادامه نوشته

متن زير را ادامه دهيد...

با سلام خدمت دوستان

بدنبال ايده ای بودم تا همگی دوستانی كه به اين وبلاگ سرميزنند يك يادگاری از خود بجای بگذارند كه فكر زير به ذهنم خطور كرد:

دراين قسمت متنی راشروع به نوشتن ميكنم كه تكميلش باشما دوستان بايد انجام گيرد. بدین معناكه هركس سری به وبلاگ ميزند در قسمت نظر بدهيد اين متن يك جمله زيبا در ادامه جمله قبلی بنويسد اين جمله بايد مرتبط با موضوع متن و در ادامه جملات قبلی باشد. توجه داشته باشيد فقط يك جمله. پس دست بكار شويد.

>>>> موضوع متن: راز و نياز شبانه <<<<

و اما جمله من كه آغاز گر اين متن است:

....پسرك تنها و بی كس در كنار دريا نشسته بود و از سرما به خود می پيچيد..

رد پاي خدا

شبي خوابي ديدم.
خواب ديدم در طول ساحل با پروردگارم قدم ميزنم.
سراسر آسمان صحنه هايي از زندگي ام را نشان ميداد.
براي هر صحنه،به دو رديف رد پا روي شن توجه کردم.
يکي به من تعلق داشت
و ديگري به خداوند.
وقتي آخرين صحنه در مقابلم نمايان شد،
باز به ردپاها نگريستم.
فقط يک رديف رد پا باقي مانده بود.
همچنين متوجه شدم که اين در بدترين
و اندوه بار ترين اوقات زندگي ام اتفاق افتاده بود.
مضطرب شدم
و از پرودگار پرسيدم:
ادامه نوشته

اعمال اولين يكشنبه ماه ذيقعده

چهار ركعت نماز ( دو نماز دوركعتي) در يكشنبه ذیقعده:
روايت شد، پيامبر (ص) در روز يكشنبه در ميان مردم حاضر شد و فرمود: «اى مردم! چه كسى مى‏خواهد توبه كند؟ همه پاسخ مثبت دادند. آن‏گاه فرمود:
غسل كرده و وضو بگيريد. چهار ركعت نماز در اين روز بخوانيد. در هر ركعت، يك بار سوره حمد، سه بار سوره اخلاص و يك بار هم سوره فلق و ناس را بخوانيد. پس از تمام شدن نماز، هفتاد مرتبه استغفار كنيد و سپس «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ » بگوييد. بعد از آن، اين دعا را بخوانيد:
يا عَزيزُ يا غَفَّارُ اغْفِرْ لى‏ ذُنُوبى‏ وَذُنُوبَ جَميعِ المُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ!
سپس فرمود: كسى كه اين عمل را به جا آورد، از جانب آسمان به او ندا مى‏رسد: اى بنده خدا! توبه‏ات پذيرفته شد و گناهانت بخشوده گشت. كردارت را از سر بگير.                    منبع: مفاتيح الجنان
دوستان اين اعمال براي يكشنبه هاي ديگر نيز وارد مي باشد ولي اولين يكشنبه فضيلت ديگري دارد. اين نماز را از دست ندهيد!

انا للله و انا الیه راجعون

هنگام اتصال به دریای معرفت              جان تو بندری است"جای ورود نور  جای صدور نور"

وقتی انسانی رخت سفر به دیار باقی میبندد همه ما از شنیدن چنین خبری متاثر میگردیم بویژه اینکه انسانی فرهیخته ُدارای کارنامه های بزرگ ادبی همانند طاهره صفارزاده که از نویسندگان توانا،شاعره انقلابی و معاصر،مترجم قرآن و نهج البلاغه و خادم القرآن باشد.

اما شخص انتقال یافته به دیار ابدی،خود را آراسته تا به کلام نورانی انا للله و انا الیه راجعون پاسخ مثبت دهد.

حال بدینوسیله مجموعه کلبه یاس این انتقال به دیار باقی را به همه شیفتگان ولایت تسلیت عرض مینماید.

مراسم تشییع پیکر: ساعت ۹ صبح از دانشگاه تهران بسوی حرم مطهر شیخ صدوق...

نامه ای دیگر به امام زمان

مولا سلام

جمعه هم گذشت و باز ماتوفیق دیدارت رونداشتیم. داشتم باخودم فکر می کردم که من باچه جراتی، باچه رویی تو رو میخونم و میخوام که ببینمت. باخودم میگفتم آخه فرضا امام زمان رو دیدی اونوقت چی داری بگی؟ اصلا روت میشه صحبت کنی؟ اگه یه وقت امامت از دستت ناراحت باشه چی؟ باخودم می گفتم اگه ایشون رو با اعمال امروزم رنجونده باشم چی؟ اگه چشماشون بخاطر گناهانم گریون باشه تکلیف چیه؟ چی بگم به مولام؟  وای که تصورش رو میکنم آب میشم از خجالت.

فکرش رو بکنین بعد این همه گفتن و قسم دادن که آقا تو رو خدا بیا، بیا و چشم دل مارو روشن کن. ایشون بیان و ما چیزی نداشته باشیم برای عرضه که وا ویلاست.

چنددفعه شده که سلام دادیم و ایشون جواب دادن ولی اینقدر باگوشمون غیبت کردیم که صداش رو نشنیدیم.

مولای خوبم این بار در این دل شب ازت نمیخوام که ببینمت. ازت نمیخوام که پرده روکنار بزنی تا رخ زیبات رو ببینم. نه نمیخوام.

این دفه میخوام که کمکم کنی خودم رو درست کنم. خودم رو بسازم. خودم رو زینت کنم بعد بیای تا ببینمت. آره ازت میخوام وقتی بیای که بتونم یه چیزی برا گفتن داشته باشم. بتونم سرم رو بالا بگیرم و بگم :

مهدی جان امروزبخاطرت گناه نکردم.امروز چشم وگوش و زبانم و همه اعضایم راحفظ کردم تاگناه نکنم.

نامه به امام زمان

مولاي من سلام

آقاجون، هر وقت اين وبلاگ رو باز مي كنم به اين اميد باز مي كنم كه در قسمت نظرات نظر شما رو  با نام پسر فاطمه يا مهدي صاحب زمان ببينم. يعني مي شه؟ يعني تا حالا شده به وبلاگ ما هم سر بزني و مطالب ما رو خونده باشي؟!

شده كه بياي و با خوندن متناي ما يه لبخندي از روي رضايت بزني؟

آقا جون مي دونم كه اومدي. چون ما به تو در اينجا سلام داديم. ما از تو هر روز مطلب مي ذاريم.

آقا به خدا داريم تلاش مي كنيم مطالبمون نه تنها آزارت نده بلكه خوشحالت كنه.

آقا اينجا از مادرتون زهراي اطهر نوشتيم و مي نويسيم.

آقا امروز جلسه وبلاگ رو گذوشتيم و قراره نويسنده هاي وبلاگ دور هم جمع شن. قبلا هم جلسه گذاشته بوديم. تو كه خودت بهتر مي دوني.

مولاي خوبم مي شه نظرت رو در مورد كارمون بگي؟ ميشه بگي مورد تاييدت هست يا نه؟

آقا دلم برات خيلي تنگ شده، بيا و سري به اين كلبه حقيرانه ما بزن.

چيزی تا جمعه نمونده. مطمئن باش بازم برات می نويسم.

زنگينامه حضرت عبدالعظيم حسني (2)

زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت عليهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندين بار مزار حضرت امام حسين عليه السّلام را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.
سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، درچينن دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .
 
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّه الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
ادامه دارد...

جلسه سه شنبه و سوالات دوستان...

با سلام خدمت دوستان عزيز

همانطوركه درجريانيد،جلسه كلبه سه شنبه تشكيل شدو بحث وسوالاتی مطرح گرديد كه باتلاش دوستان خلاصه ای از اين مباحث در وبلاگ قرار خواهد گرفت. از آنجاييكه ديكته نانوشته غلط ندارد لذا جلسه نيز خالی از اشكال نبوده. با توجه به اينكه دوستان سوالات زيادی را داشتند كه فرصت مطرح كردن آنها پيش نيامد تصميم گرفته شد تا سه شنبه هفته بعد اين سوالات جمع آوری گردد. يكی از روشهای جمع‌ آوری اين سوالات همين وبلاگ میباشد. از دوستان تقاضا دارم تا در قسمت نظرات علاوه بر اينكه سوالات خود را مطرح میكنند انتقادات و پيشنهادات خود را نسبت به نحوه اجرای جلسه نيز اعلام نمايند.

زنگينامه حضرت عبدالعظيم حسني (1)

حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه‌السلام)در چهارم ربيع الثانى سال 172 هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. ايشان فرزند عبدالله بن علي،‌از نوادگان امام حسن مجتبى (عليه‌السلام) است كه نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت مي‌رسد.[1]
عبدالعظيم ‌از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين (عليهم‌السلام) و نيز از چهره‌هاى بسيار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) به شمار مي‌رفت.
« شيخ محمد شريف رازي» پيرامون ادب حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام) نسبت به ساحت ائمه معصومين (عليهم‌السلام) چنين مي‌نويسد: « رفتار و عادت كريمانه حضرت عبدالعظيم(عليه‌السلام) اين بود كه هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد يا امام هادي(عليها‌السلام) مي‌شد با كمال ادب و خضوع و غايت حيا و تواضع در حاليكه دست‌هاى خود را از ردا بيرون آورده بود،‌با كمال ادب به محضر آن امام سلام مي‌كرد و امام پس از جواب سلام، او را نزديك خود مي‌خواند و در كنار خويش مي‌نشاند؛ به حدّى كه زانوى مباركش به زانوى مبارك امام مي‌چسبيد و امام كاملاً از احوال او سؤال مي‌كرد كه اين موجب غبطه ديگران مي‌شد.»[2]
شيخ صدوق «رحمةالله عليه» در كتاب « كمال‌الدين» مي‌نويسد: وقتى كه حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام) خدمت امام هادي(عليه‌السلام) مشرف شد و عقايد خود را اظهار نمود،‌امام فرمودند: ‌تو از دوستان حقيقى ما هستي.[3]
مؤلف كتاب «جنة النعيم» مي‌گويد: شخصى به نام ابا حماد رازى ـ از شيعيان و مواليان شهر رى ـ با وجود مشكلات آن زمان به سامراء‌ رفت و خدمت امام زمانش حضرت على النقى (عليه‌السلام) رسيد و مسائلى را پرسيد. ‌امام ضمن پاسخ به مسائل او فرمود:« اى ابا حماد! هر گاه مشكلى از امور دينى برايت پيش آمد،‌جواب مشكل خود را از عبدالعظيم حسنى بخواه و سلام مرا به او برسان».[4]
در فضيلت زيارت مرقد حضرت عبدالعظيم حسني(عليه‌السلام) به اين روايت بسنده مي‌كنيم: مردى از اهل ري، خدمت امام هادي(عليه‌السلام) رسيد. امام از او پرسيدند،‌كجا بودي؟ گفت به زيارت سيدالشهدا(عليه‌السلام) رفته بودم. ‌حضرت فرمودند:‌ بدانكه اگر قبر عبدالعظيم حسني(عليه‌السلام) را زيارت كنى گويا حسين بن علي(عليه‌السلام) را زيارت كرده‌اي.[5]
امام رضا(عليه‌السلام)خطاب به حضرت عبدالعظيم حسنى چنين فرمودند: « اى عبدالعظيم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو كه شيطان را به خودشان راه ندهند. آنان را به راستگويى و امانت دارى و سكوت و ترك مجادله در كارهاى بيهوده و ديدار و توجه به يكديگر سفارش كن،‌چرا كه اينها مايه نزديك شدن به من است».[6]
.....ادامه دارد.....
---------------------------------
[1]ـ امامزادگان رى ،‌ج 1،‌ص 78.. [2]ـ زندگانى حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام)،‌ص 30.

[3]ـ كمال‌الدين: ج 2، ص 51. [4]ـ اختران فروزان ري،‌ص 37.

[5]ـ كامل الزيارات،‌ص 324. [6]ـ اختصاص، ص 247.

جلسات سه شنبه

به حول و قوه الهی برآنيم تا جلسات سه شنبه را با نظم و ترتيب بيشتر و با موضوعات متنوع تر بصورت ميزگرد و با حضور مجری و كارشناسان مجرب ادامه دهيم.

بهمين منظور جلسه اين هفته روز سه شنبه ازساعات 19 تا 21:30 در محل كلبه برگزار خواهد شد.

موضوع جلسه: نگاهی به آفرينش از منظر قصص قرآني- قصه آدم و حوا

مجری: جناب آقای حامد حسينی

كارشناس: حاج آقای منافی

درصورتيكه دوستان سوالاتی دراين باب دارند ميتواننددر بخش نظرات مطرح كنند تادر جلسه ارائه گردد.
موضوع فوق ممكن است در 3 تا 4 جلسه (یا حتی بیشتر) برگزار گردد.

ريز برنامه فردا سه شنبه 23 مهر:

ساعت 19 تا 19:30 : قرآن- زيارت آل يس- خطبه غدير

ساعت 19:30 تا 21 : ميزگرد فرهنگی مذهبی

ساعت 21 تا 21:30 :حضورخادمان شريف حرم سيدالكريم وبيان خاطرات ونوحه خوانی مداح اهل بيت

رمضان....خدا حافظ



ديگه داره تموم ميشه! سفره اي كه هممون يك ماه دورش بوديم رو دارن جمع ميكنن. مثل هر سه شنبه كه سفره های افطار رو جمع ميكرديم!
الان كه دارم اين مطلب رو مينويسم حدود 3 ساعت به آخر ماه نمونده! زود گذشت نه؟
يادتونه وقتی ميخواستيم بريم پيشواز چقدر چه كنم چه كنم ميكرديم؟
يادتونه چقدر تو وبلاگ مطلب نوشتيم و گفتيم چيكار كنيم؟ يادتونه برای شب قدر چقدر حرف زديم و برنامه ريزی كرديم؟
يادتونه جلسه تو دقتر آقای حامد حسينی ايشون درباره يه حس ميگفتن. يه حسی كه بايد تو اين ماه بهش ميرسيديم؟!
حالا همش گذشت!
ما مونديم و كاسه گداييمون! يعنی خدا كاسمون رو پر كرده يا ...؟ نه باورش سخته!

در آخر ميخوام از همتون تشكر كنم كه اين ماه رو برای امسال خيلی ويژه كردين. از اوناييكه تو وبلاگ مطلب نوشتن، از اوناييكه نظردادن، از اوناييكه اول جلسات سفره افطار رو پهن ميكردن، از اوناييكه پذيرايي ميكردن، از اوناييكه به جلساتمون اومدن تا هادی ها، نيماها، سروش ها، علی ها، فانيانها، شهاب ها، شهرام ها، محسن ها، فرزادها و خواهران عزيز و همه اوناييكه الان اسمشون تو ذهنم نيست ولی خيلی زحمت كشيدن و از برادرمون آقای لهراسبي پور و حاجيه خانم كمالي دوست.
خداحافظ رمضان!

برنامه روز دوشنبه - شب شعر

 

در آستانه فرارسیدن عید سعید فطر مجلس شب شعری با حضور شاعران اهل بیت در محل کلبه یاس در روز دوشنبه برگزار می شود.

مطابق معمول جلسات کلبه مراسم افطار برگزار خواهد شد.

حضور سروران و اساتید و دوستان گرامی گرما بخش محفل خواهد بود.

برنامه "این شب ها"

دوستان عزیز

در شبهای ماه رمضون برنامه ای با عنوان "این شب ها" از ساعت11:30 شب از شبکه1سیما پخش میشه که خیلی طرفدار داره.

فارغ از مسابقه ای که در ابتدای این برنامه اجرا میشه که بنظر من جذاب نیست بحثهای بسیار زیبا و جذابی توسط مجری مسلط برنامه علی درستکار و باحضور کارشناسان خبره در این برنامه صورت میگیره.

این مطلب رو از این بابت نوشتم که بهتون پیشنهاد کنم برای یکبار هم که شده این برنامه رو ببینید و بخصوص به موضوعاتی که ارائه میشه و نحوه اجرای برنامه و کارشناسانش دقت کنید.

یکی از روشهایی که برای ادامه جلسات کلبه بعد از ماه رمضون ممکنه در نظر گرفته بشه همین روشه برای همین برامون خیلی مهمه که نظرات شما رو درباره این برنامه بدونیم.

ممنون میشم ما رو یاری کنید و ارائه طریق بدهید.

براي" ابد" همديگر دعا كنيم


دوستان عزيز در اين شبهاي پربركت كه درهاي رحمت الهي از هميشه فراخترند، همديگر را بسيار دعا كنيم و يادمان باشد كه" ابد"در پيش داريم و چه در اين دنيا و چه بعد از آن هستيم كه هستيم كه هستيم. براي" ابد" همديگر بسيار دعا كنيم.

محتاج دعای شما

شب قدر...شب  فاطمه

خوشا به حال آنانکه امشب حاجی خانه دوست می شوند و مهر حج بر تقویم امسالشان می خورد!

خوشا به حال آنانکه امشب کربلایی می شوند و برایشان مقدر می شود زیارت سید شهیدان!

خوشا به حال آنانکه امشب مولایشان را می بینند و مشخص می شود که شبی از شبها ایشان مهمانشان می شوند.

خوشا به حال آنانکه امشب آدم می شوند.

خوشا به حال آنانکه امشب مولا به رویشان می خندند. خنده ای از روی رضایت!

خوشا به حال همه شما....من را در آن حال شیدایی دعا کنید.

موجبات رحمت

احسان و نیکی: قال الله تعالی: «ان الله قریب من المحسنین‏؛البته رحمت‏ خداوند به نیکوکاران نزدیک است»

 یاد خدا: علی علیه السلام: «بذکر الله تستنزل الرحمة; رحمت‏خداوند به واسطه ذکر او نازل می‏شود»
 عفو وگذشت: علی علیه السلام: «بالعفو تنزل الرحمة; رحمت‏به واسطه عفو و بخشش نازل می‏شود.» 
 اطاعت‏ خدا و رسول: قال الله تعالی: «و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون‏؛ از خدا و رسول اطاعت کنید که مشمول رحمت‏خدا شوید
 موعظه‏پذیری: قال علی علیه السلام: «رحم الله امرءا اتعظ؛ انسان پندپذیر مشمول رحمت‏خداست

ترحم بر ضعفا: علی علیه السلام: «رحمة الضعفاء تستنزل الرحمة; ترحم بر ضعیفان موجب نزول رحمت‏خداست»

مراقبه: علی علیه السلام: «رحم الله عبدا راقب ذنبه و خاف ربه; خداوند رحمت کند کسی را که گناهانش مد نظرش باشد و از خدا بترسد

عطر نم نم باران رمضان  به مشام می رسد.

دم خدا گرم که هرکه را بقدرش می دهد.

بسته به اینکه چقدر در این باران خیس شود

کافیست از پناه خود بیرون بیاید و خدارا زیر باران لمس کند.

(بر گرفته از وبلاگ alavi35)

آقا خوش آمديد....!


 از خواب برخواسته ام، نه چون همیشه با زنگ ساعت. گویی کسی مرا با نوازش بیدار کرده است. چشم می گشایم و نرم از جا بر می خیزم. حس می کنم که همه خستگی ها را از تن بیرون رانده ام و روزی روشن تر از هر روز را آغاز خواهم کرد.

تاریکی آسمان رنگ می بازد. به نماز سحر گاهی می ایستم که مثل همیشه نیست. کسالت و خمیازه از نمازم گریخته است و کلمات وقتی از دهانم بیرون می آید اتاق معطر می شود.

صدای آواز می آید. هزاران حنجره طلایی ترانه می خوانند. پنجره را باز می کنم، روی همه سیم های برق پر از بلبل ها و قناری است. نشسته اند و با هم سرود آزادی می خوانند.

آسمان آبی تر از دریاست. هیچ دود و غباری نیست. هوای شهر مثل لطافت باد بهاری جنگل است.

صبح از راه رسیده تا چند لحظه دیگر خبرهای مهمی را خواهم شنيد...

دلم گواهی می دهد که شادمانی در راه است. لبخند می زنم و به سوي كلبه رهسپار مي شوم.

خبرها را كه هديه اي بود از طرف آقا علي ابن موسي الرضا عليه السلام شنيدم و بر جانم نشست.

ديگر از شادي سر از پا نمي شناسم. اكنون متوجه شدم كه چقدر مولايم مهدي صاحب الزمان مهربان و رئوف است. مرا با اين همه گناه لايق شنيدن حرف هايي نو و تازه از ظهورش نمود.

ميلاد با سعادت منجي بشريت بر همه عالم مبارك باد.

در تلاشم تا مختصري از حرف ها و اخباري كه به اذن امام هشتم در روز نيمه شعبان توسط يكي از محبينش بيان شد در اين وبلاگ قرار د هم. انشاء الله 

خدا کند تو بیایی

 

نه کوششی نه تلاشی !

 

               نشستم و گفتم : خدا کند توبیایی !

روح خدا به خدا پيوست



شماره شناسنامه: 2744

 تاریخ تولد: 1279 شمسی در خمین

اما در واقع 18 جمادی‏الثانی 1320 هجری قمری مطابق 30 شهریور 1281 شمسی است. 

نام: روح الله

نام خانوادگی: مصطفوی

نام پدر: آقا مصطفی

نام مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانساری)

محل صدور: در گلپایگان به وسیله صفری‏نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان.


نام عیال (همسر) اینجانب: خانم خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران است، ایشان متولد 1292 شمسی، صبیه (دختر) حضرت آقای  حاج میرزا محمد ثقفی طهرانی هستند.

تاریخ ازدواج: 1308

فرزندان:

مصطفی، متولد: 1309 شمسی،

احمد، متولد: 1324

دختران به ترتیب سن:

صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده  و لطيفه.

پسرم! نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشكیل حكومت شاهد گسستن از حق؛ میزان در اعمال انگیزه‌های انها است.

پسرم! از زیر بار مسئولیت  انسانی كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مكن كه تاخت و تاز شیطان در این میدان كمتر از میدان تا خت و تاز در بین مسئولین و دست اندر كاران نیست.

پسرم! سوره حشر را مطالعه كن كه گنجینه‌هایی از معارف و تربیت در آن هست و ارزش دارد كه انسان یك عمر در آنها تفكر كند و از آنها به مدد الهی توشه بردارد.

پسرم! چه خوب است به خود تلقین كنی و به باور خود بیاوری یك واقعیت را؛ كه مدح  مداحان و ثناجویان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند و از تذهیب اخلاق و نفس دور‌تر سازد.

پسرم! گناهان را هر چند كوچك به نظرت باشند  سبك مشمار (انظر الی من عصیت) و با این نظر همه گناهان بزرگ و كبیره است.

پسرم! هیچگاه به دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد؛ مباش كه حب دنیا ‌گر چه حلالش باشد، راس همه خطایا است، چرا كه خود حجاب بزرگی است و انسان  را ناچار به دنیای حرام می‌كند.

تو جوانی و با قدرت جوانی كه حق داده است،  می‌توانی اولین قدم  انحراف را  قطع كنی و نگذاری به قدم‌های دیگر كشیده شوی كه هر قدمی،  قدم‌هایی در پی ‌دارد  و هر گناهی - گرچه كوچك - به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان‌ را  می‌كشد به طوری كه گناهان  بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز ‌آید بلكه  گاهی اشخاص به ارتكاب بعضی كبائر به یكدیگر فخر می‌كنند




شهادت مركز عالم زهراي اطهر تسليت باد

درد و شفا

عمري از بهر شفا رو به خدا مي كردم
گو خود اين درد شفا بودومن انكار شفا مي كردم

او خريـــــدار دل خستــــه و بيمارم بود
مـــــن طبــيــبانه خـــود اين درد دوا مي كـــردم

او بدين گونه زمن، مـــــن مي ساخت
مـــــن ندانسته از اين درد تمناي شفا مي كردم

او شـــــــفا داد مرا گـــفت چنــــــــين
همه اين درد نشان بود و من ابراز وفا مي كردم

ميلاد با سعادت حضرت امام حسن عسكري مبارك



ميلاد با سعادت امام حسن عسكري(ع) را به پيشگاه مقدس امام زمان (ع) و دوستان و اساتيد گرانقدر تبريك و تهنيت عرض مي كنم.

اميد آن كه روزي برسد تا جشن ميلاد ايشان را با حضور مولايمان برگزار نماييم.

پيامكي از ديار ...


حضرت فرمودند:
- سعي كنيد پيامبر خودتان باشيد.
- شعار ندهيد مرد عمل باشيد.
- به خلق نيكي كنيد تا از اين دنيا رها شويد.
- در سرزمين شما آقا علي بن موسي الرضا (ع) حضور دارند. به اينكه مأمون با ايشان چه كرد كاري نداشته باشيد. مواضب باشيد خودتان مأمون اين زمان نباشيد.
- حق الناس نكنيد.
و آخر اينكه حضرت زهراي مرضيه هسته و مركز اين عالم مي باشند.
التماس دعا

جلسه روزهاي سه شنبه

به اطلاع دوستان و اعضاي كلبه ياس مي رساند كه تا اطلاع ثانوي جلسات روزهاي سه شنبه به جاي كلبه ياس در منزل جناب آقاي لهراسبي پور برگزار خواهد شد.
لذا جلسه اين هفته بعد از نماز مغرب برقرار خواهد بود.
 

سال 87 سال انتظار


 

دوستان و اساتید گرامی

 

سال نو وبهار ۱۳۸۷ و همچنین میلاد با سعادت حضرت محمد مصطفی صل االله علیه و آله بر شما عزیزان مبارک باد.

پیام زیبایی از یکی از اساتید دریافت کردم که مناسب دیدم در اینجا ذکر کنم:

"درحالیکه خوشحال و سرمست از رسیدن سال جدید هستیم چه خوب است خوشحال و سرمست از این باشیم که یک سال از سالهای انتظار برای ظهور حضرت صاحب الزمان علیه السلام کم خواهد شد"

 

يك خط خبر...

دوستان و اساتيد گرانقدر

با توجه به آغاز امامت حضرت ولي عصر بقية الله و تقارن آن با عيد الزهرا فردا دوشنبه 27 اسفند 86 مراسم جشني بعد از نماز مغرب در كلبه ياس با حضور اساتيد و دوستان برگزار خواهد شد.
بچه هاي نازنين كلبه ياس نيز ما را در اين جشن همراهي خواهند كرد.

حضورتان گرمي بخش اين مراسم بوده و كودكان كلبه را شاد خواهد كرد.

سيماي امام حسن عسكري (ع)



جانشين پدر

وقتى محمد فرزند بزرگ امام هادى(ع) وفات يافت، با خود فكر كردم ماجراى محمد و برادرش حسن(ع)، مانند ماجراى اسماعيل و امام كاظم، فرزندان امام‏صادق(ع)،است. نخست تصور مى‏شد محمد، پسر ارشد امام هادى، بعد از پدرش امام‏است; ولى بعد از وفاتش معلوم شد امام بعدى حسن عسكرى(ع) است. در موردفرزندان امام صادق(ع) هم همين‏طور. نخست تصور مى‏شد اسماعيل امام هفتم است; ولى وقتى اسماعيل درگذشت، معلوم شدامام كاظم(ع) هفتمين امام است.

غرق در افكار خود بودم كه امام هادى(ع) رو به من كرد و فرمود: «آرى، اى‏ابوهاشم، ابومحمد (حسن عسكرى(ع‏» جانشين من است. علوم مورد نياز مردم، وابزار امامت (كتاب و سلاح پيامبر(ص‏» همراه اوست.

نگين انگشتر

موقعيتى كه امام حسن عسكرى(ع) در آن قرار گرفته بود با وضعيت امامان ديگرتفاوت داشت; زيرا بعد از وفات وى غيبت امام دوازدهم پيش مى‏آمد و شيعيان بايدبراى تحمل آن آماده مى‏شدند. امام حسن عسكرى، در چنين زمانى، نگين انگشتر خودرا با جمله «انا الله شهيد» متبرك كرد. گويا مى‏خواست‏به شيعيان بگويد گمان‏نكنيد همه چيز به آخر رسيده است; گرچه امام هر عصرى ناظر بر اعمال مردم وشيعيان است، اما خداوند شاهد اعمال شماست و نبايد كارى كنيد كه باعث‏بدنامى‏شيعيان گردد. بر انگشتر ديگر آن حضرت، عبارت «سبحان من له مقاليد السموات‏و الارض‏» حك گرديده بود; يعنى همان خدايى كه كليد آسمانها و زمينها تحت قدرت‏اوست، حضور يا غيبت جانشينان پيامبر را تعيين مى‏كند.

نقش بر سنگ

در حضور امام حسن عسكرى(ع) بودم. مردى بلندقامت و تنومند كه اهل يمن بود نزد حضرت آمد. هنگام ورود، به عنوان‏امامت، به امام حسن عسكرى(ع) سلام كرد. امام جواب سلامش را داد و فرمود: بنشين.

او كنارم نشست. با خود گفتم: كاش مى‏فهميدم اين شخص كيست؟

امام فرمود: «فرزند همان بانوى عرب است كه سنگ كوچكى دارد و پدرانم باانگشتر خود آن را مهر كرده‏اند، و اكنون آن سنگ را نزد من آورده است تا من‏نيز مهر كنم.»

سپس امام به وى فرمود: «آن سنگ كوچك را بده‏».

مرد يمنى سنگ كوچكى را، كه يك سوى آن صاف بود، برون آورد. امام حسن(ع) آن راگرفت و انگشتر خود را بر آن زد. اثر انگشتر بر سنگ، نشست ....

از مرد يمنى پرسيدم: آيا تا كنون امام حسن(ع) را ديده بودى؟

نه، به خدا سوگند! سالها مشتاق ديدارش بودم تا اينكه لحظه‏اى پيش جوان‏ناشناسى نزدم آمد و مرا به اينجا آورد.

مرد يمنى در حالى كه اين عبارات را بر زبان مى‏راند، از جاى برخاست: رحمت وبركات خدا بر شما خاندان باد. بعضى از شما، فضايل را از بعضى ديگر به ارث‏مى‏بريد. به خدا سوگند، نگهدارى و اداى حق شما همانند نگهدارى و اداى حق‏اميرمومنان على(ع) و امامان پس از وى (صلوات خدا بر همه آنها) واجب است.

پيش از آنكه برود، پرسيدم: نامت چيست؟

گفت: من «مهجع بن‏صلت‏بن‏عقبه بن‏سمعان بن‏غانم بن‏ام غانم‏» (حبابه) هستم; همان‏زن يمنى صاحب سنگ كوچك كه اميرمومنان على(ع) و نوادگانش تا حضرت رضا(ع) آن‏را مهر كرده‏اند و نقش آنها بر سنگ باقى است.

لطف به شاگرد

حضور امام حسن عسكرى(ع) رسيدم. تصميم داشتم مقدارى نقره از حضرت بگيرم و از آن، به عنوان تبرك، انگشتربسازم. در محضرش نشستم، ولى به طور كلى هدف اصلى‏ام را فراموش كردم. وقتى‏برخاستم و خداحافظى كردم، حضرت انگشترش را به من داد و فرمود:

تو نقره مى‏خواستى، ما انگشتر به تو داديم، نگين و مزد ساخت آن هم مال توباشد; گوارايت‏باد، اى ابوهاشم.

گفتم: مولاى من، گواهى مى‏دهم ولى خدا و امام من هستى، امامى كه ديندارى من دراطاعت از او است.

امام فرمود: خدايت‏بيامرزد، ابوهاشم!

پاسخ به پرسش قرآنى

سفيان بن محمد مى‏گويد: ضمن نامه‏اى از امام حسن(ع) پرسيدم: منظور از «وليجه‏» در آيه‏شانزدهم سوره توبه چيست؟ خداوند مى‏فرمايد:

«و لم يتخدوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنين وليجه‏»

«آن مجاهدان‏مخلصى كه جز خدا و رسولش و مومنان كسى را محرم اسرار خود قرار ندادند.»

هنگام نوشتن نامه با خود فكر مى‏كردم كه منظور از «مؤمنين‏»، در اين آيه‏كيانند؟

امام حسن(ع) چنين جواب نوشت: «وليجه، غير امام حق است كه به جاى او نصب مى‏شود; و اما اينكه در خاطرت‏گذشت مراد از «مؤمنين‏» در آيه چه كسانى هستند؟ بدان كه مؤمنين امامان‏برحقند، كه از خدا براى مردم امان مى‏گيرند و امان آنها مورد قبول خداونداست.»

پرسش فراموش شده

حسن بن‏ظريف مى‏گويد: دو مساله در ذهنم بود كه‏تصميم داشتم ضمن نامه‏اى ازامام حسن عسكرى(ع) بپرسم. يكى چگونگى داورى حضرت‏قائم(عج) پس از ظهور و ديگرى‏در باره «تب ربع‏». پرسش دومى را فراموش كردم،تنها نخستين پرسش را نوشتم وجواب خواستم.

امام حسن عسكرى(ع) در جواب نوشت: وقتى از قائم(عج) ظهور كند، بر اساس علم‏خود قضاوت مى‏كند و شاهد نمى‏طلبد; مانند قضاوت داود پيامبر(ع). تو خواستى درمورد «تب ربع‏» نيز بپرسى، ولى فراموش كردى. آيه زيرا را بر كاغذى بنويس وبه آن كه تب دارد بياويز; به اذن خدا، ان‏شاءالله، سلامت‏خود را باز مى‏يابد.

«يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم.

اى آتش، براى ابراهيم خليل(ع) خنك و مايه سلامتى باش.»(انبياء،69).

همين دستور را انجام دادم و بيمار سلامتى خود را بازيافت.

يادگارى

به محضر امام حسن عسكرى(ع) رفتم و تقاضا كردم برايم به خط خود چيزى، به‏رسم يادگار، بنويسد تا هر وقت كه خط آن بزرگوار را ديدم، بشناسم.

فرمود: بسيار خوب. احمد، خط درشت و ريز به نظرت گوناگون است، مبادا به شك‏بيفتى!

آنگاه دوات و قلم خواست. تقاضا كردم قلمى را كه با آن مى‏نويسد، (به‏عنوان تبرك) به من ببخشد.

وقتى از نوشتن فارغ شد، با من صحبت كرد; قلم را با دستمال پاك كرد، به من‏داد و فرمود: «بگير، احمد».

گفتم: فدايت‏شوم; مطلبى در خاطر دارم و به خاطر آن اندوهگينم. مى‏خواستم ازپدرتان بپرسم، توفيق نيافتم. اكنون مى‏خواهم از شما بپرسم.

فرمود: آن مطلب چيست؟

پاسخ داد: مولاى من، راويان از پدرانتان نقل كرده‏اند كه: «پيامبران بر پشت،مومنان به طرف راست، منافقان به طرف چپ و شيطانها به رو مى‏خوابند.»

فرمود: اين روايت درست است.

عرض كردم: مولاى من! هر چه مى‏كوشم به طرف راست‏بخوابم، نمى‏توانم.

امام حسن(ع) لختى سكوت كرد. آنگاه فرمود: «احمد، نزديك بيا.» نزديكش رفتم.

فرمود: دستت را زير لباست‏ببر; چنين كردم. آنگاه حضرت، دست راست‏خود را به‏پهلوى چپ و دست ديگرش را به پهلوى راستم كشيد و اين كار را سه بار تكراركرد. از آن زمان به بعد، نمى‏توانم به پهلوى چپ بخوابم

خبر قتل

هنگامى كه‏مهتدى (چهاردهمين خليفه عباسى) سرگرم جنگ با مواليان ترك بود،براى امام حسن‏عسكرى(ع) نامه نوشتم كه: «آقاى من! خدا را سپاس كه شرمهتدى را از مابازداشت، شنيده‏ام او شما را تهديد كرده و گفته است: به خدا آنها (اهل‏بيت(ع‏» را نابود مى‏كنم.»

امام حسن(ع) به خط خود چنين‏پاسخ داد: «اين گونه‏رفتار او، عمرش را كوتاه كرد. از امروز تا پنج روزبشمار; او در روز ششم،بعد از آنكه خوار گرديد، كشته خواهد شد.»

همان‏گونه‏كه امام(ع) فرموده بود،تحقق يافت.

زندان على بن نارمش

زمانى امام حسن عسكرى(ع) را به زندان «على بن‏نارمش‏»بردند. او از دشمنان سرسخت آل على(ع) شمرده مى‏شد. ولى تحت تاثير جذبه معنوى‏و سيماى ملكوتى امام قرار گرفت. هنوز بيش از يك روز از دستگيرى امام نگذشته‏بود، كه در برابر امام خاضع شد، چهره بر خاك نهاد و تا خروج امام از زندان،ديده از زمين برنداشت.

او، از آن پس، بيش از همه امام را مى‏ستود و در شناخت جايگاه امام از همه‏بصيرتر بود.


برگرفته از سايت:

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=63996


تولدی دیگر

 

 

همیشه بهشت را در دنیایی دیگر تصور می کردم و هیچ نمی دانستم که تکه ای از بهشت روی زمین نیز وجود دارد !!

مگر بهشت چیست؟ جز مکانی امن که قلب همه برای شادی یکدیگر می تپد و هرکس بنا به توان برای شادی دیگری هر آنچه دارد می دهد؟

 

مگر همه بهشتیان در آرامش ابدی نیستند، چه آرامشی بالاتر از دیدن لبخندی بر لب کودکی بی پناه!

 

آری اینجا بهشت است چه هرکس که در این تکه از زمین حضور می یابد خواسته یا ناخواسته ثوابی می برد. حتی اگر از قبل تدارکی برای آن ندیده باشد.

 

و به حق کدامین قطعه از زمین چنین خاصیتی دارد؟! 

افتتاح

به حول و قوه الهی این وبلاگ از روز ۲۴ اسفند ۱۳۸۶ راه اندازی خواهد شد.